دریای نور
دَرْیایِ نور، از مشهورترین و بزرگترین الماسهای جهان که در بانک مرکزی ایران نگهداری میشود. وزن آن 182 قیراط است و بزرگترین الماس صورتی جهان به شمار میآید ( نک : مین، 1000-1004؛ «بزرگترین ... »، npn.). این الماس از دو سو تراش خورده، و به شکل هرم مثلثالقاعدهای درآمده است؛ قاعدهٔ آن 4 سانتیمتر درازا و 3 سانتیمتر پهنا دارد، دو سوی دیگر آن نزدیک به نیمی از این مقدار، و بلندی آن قدری از دو سانتیمتر بیشتر است. همهٔ سطوح آن بهجز یک سمت که فتحعلی شاه قاجار (سل 1212-1250 ق / 1798-1834 م) با کندن عبارت «السلطان صاحبقران فتحعلی شاه قاجار 1250»، از ارزش آن کاسته بود، صاف و یکنواخت است (آلمانی، III / 227؛ ذکاء، 136، تصویر 67، 137؛ مین، همانجا). این الماس از جملۀ غنائمی است که نادر شاه افشـار (سلـ 1148-1160 ق / 1736-1747 م) در لشـکـرکـشی به هندوستان با خود به ایران آورد، و از این زمان است که پیشینۀ آن در دست است.
محمد شاه روشناختر (سل 1131-1161 ق / 1719- 1748 م)، پادشاه گورکانی هند، هنگامی که در محلی به نام کرنال در نزدیکی دهلی (شاهجهانآباد) از سپاه ایران شکست خورد، خود را تسلیم نادر شـاه نمود؛ اما نـادر سلطنت را به وی بازگرداند، و محمد شاه درمقابل خزاین سلطنتی خود و اموال بزرگان درباری و حکومتی هنـد را بـه شـاه ایران پیشکش کـرد (فریـزر، 152-167, 191-193؛ کشمیری، 26-33، 41؛ محمدکاظم، 2 / 720-741، 749-752؛ استرابادی، 319- 328؛ اوتر، I / 378-401؛ هدایت، 8 / 547-551). این هدایا شامل شمار زیادی اشیاء و مسکوکات طلا و نقره، بافتههای گرانبها، جواهرات و سنگهای قیمتی ازجمله الماس دریای نور بودند (همانجاها).
به باور برخی از پژوهشگران، دریای نور همان الماس 242 قیراطی بهدستآمده از معادن گُلکُنده (واقع در حیدرآباد هند) است که تاورنیه (ه م)، جهانگرد فرانسوی، هنگام سفر به هند (1052 ق / 1642 م) در دربار اورنگزیب (سل 1068- 1118 ق / 1658-1706 م)، از شاهان سلسلهٔ گورکانی، دیده، و شرح آن را داده است (II / 124، نیز لوحۀ II، شکل 3؛ جونز، cxxxvi؛ نیز نک : راهنما ... ، 46؛ استریتر، 136؛ جمالزاده، «راجع ... »، 597). با بررسیهای انجامشده آشکار گردید که بعدها تکهای به وزن 60 قیراط از آن را جدا کردند که به «نورالعین» مشهور است. نورالعین در 1337 ش / 1958 م، روی نیمتاجی نصب شد که در مراسـم رسمی دربار پهلـوی استفـاده میشـد، و اینک بهسان دیگر جواهرات سلطنتی ایران در خزانهٔ بانک مرکزی نگهداری میشود (مین، 36- 39، 42، 47، 55، جم ؛ راهنما، 30، 46؛ نیز نک : استریتر، 153-160؛ ذکاء، 138).
دریای نور همراه با الماس دیگری به نام تاجماه ــ که آن نیز از جملۀ غنائم بهدستآمده از هندوستان است و اکنون در خزانهٔ بـانک مرکـزی نگهـداری میشـود ــ بهعنـوان بازوبنـد بر بازوان شاهان و سلاطین بسته میشدند (جونز،cxxx-cxxxi ؛ اعتمادالسلطنه، 3 / 1432؛ سپهر، 1 / 79، 2 / 214، 3 / 189؛ هدایت، 9 / 25، 274؛ ذکاء، همانجا؛ استریتر، 138).
نادر شاه در شب 11 جمادیالآخر 1160 ق / 9 ژوئن 1747 م درحالیکه برای سرکوب شورشیان در منطقۀ خبوشان نزدیک قوچان اردو زده بود، به هنگام خواب در خیمهاش به دست چند تن از امرا به قتل رسید، و همان شب اموال و داراییهایش به غارت رفت. با قتل نادر، برادرزادهاش، علیقلی خان، موقعیت را غنیمت شمرد و برای تصرف حکومت از هرات راهی کلات نادری شد و پس از قتل عـام فـرزندان و نـوادگان عمـویش ــ بهجـز شاهـرخ میـرزا ــ خود را شاه علی خواند و خزانـهٔ عظیم نادرشاهی را در اختیار گرفت و آن را از کلات به مشهد منتقل کرد. وی در مدت کوتاه حکومتش، بسیاری از اموال و نفایس خزانه را به اسراف و تبذیر به نابودی کشاند (کشمیری، 173- 179؛ محمدکاظم، 3 / 1196- 1198؛ استرابادی، 425- 428؛ ابوالحسن، 14-20).
پس از 11 ماه برادرش ابراهیم خان بر او شورید و وی را دستگیر و کور نمود. این در حالی بود که امرای خراسان شاهرخ میرزا نوهٔ نادر را در مشهد به سلطنت رسانده بودند؛ ازاینرو، میان ابراهیم میرزا و شاهرخ جنگ درگرفت و با شکست ابراهیم میرزا، شاهرخ در سلطنت باقی ماند؛ اما چندی بعد، امیرعلم خان خزیمه (وکیلالدوله) او را از سلطنت خلع، و کور نمود و سید محمد صدر، نوهٔ شاه سلیمان صفوی را که متولی حرم امام رضا (ع) بود، به نام شاه سلیمان ثانی بر تخت سلطنت نشاند. هنگام جنگ میان شاهرخ و ابراهیم میرزا، خزانه و جواهرات به محمد صدر سپرده شده بود و امیرعلم خان خزیمه هنگام به سلطنت نشاندن او، بخشی از آن ازجمله الماس دریای نور را تصاحب، و باقی را محمد صدر با بهقدرترسیدن دوبارۀ شاهرخ، به او تسلیم کرد. پس از قتل امیرعلم خان خزیمه، این جواهرات به دست خوانین و امرای خراسان افتاد و سپس، تدریجاً بهعنوان هدیه و پیشکش به محمدحسن خان قاجار منتقل شد که الماس دریای نور نیز در میان این جواهرات بود (استرابادی، 431-433؛ بیانی، 59-63؛ ابوالحسن، 27 بب ؛ موسوی، 51-52؛ هدایت، 9 / 24-25؛ سپهر، 1 / 18- 19). با قتل محمدحسن خان قاجار، تمام خزانه و جواهراتی که نزد وی بود، ازجمله دریای نور، برای کریم خان زند به تهران فرستاده شد (موسوی، 87- 88؛ هدایت، 9 / 68-70؛ ابوالحسن، 262).
آخرین حاکم خاندان زندیه، لطفعلی خان، برادرزادهٔ کریم خان بود که اموال و نفایس سلطنتی را نیز در اختیار داشت. سر هارفورد جونز که در آن زمان بهعنوان تاجر در ایران به سر میبرد، در کتاب خود از دیدار با لطفعلی خان و دو الماس دریای نور و تاجماه، که در قابهای نقرهای و با ریسمانهای ابریشمی بر بازوان او بسته شده بودند، شرحی میدهد. نزاع بین آقا محمد خان قاجار و خان زند با اسارت و قتل لطفعلی خان به پایان رسید و الماسهای دریای نور و تاجماه که در بازوبندش قرار داشتند، به همراه دیگر جواهرات به دست خان قاجار افتاد (ص cxxv, cxxx-cxxi؛ موسوی، 215-216، 246 بب ؛ سپهر، 1 / 69-70؛ هدایت، 9 / 255، 259-260؛ اعتمادالسلطنه، 3 / 1425؛ بیانی، 66-70) و تا پایان حکومت قاجاریه در مالکیت شاهان این سلسله باقی ماند (نک : دنبالهٔ مقاله).
آقا محمد خان در 1210 ق / 1795 م، تاجگذاری کرد و در این مراسم، خود را به انواع جواهرات و زیورآلات آراست؛ ازجمله الماسهای دریای نور و تاجماه را به بازو بست و همواره آنها را با خود داشت؛ چنانکه پس از کشتهشدن او، قاتلانش برای اثبات مرگ وی الماسهای دریای نور و تاجماه را که از بازوی او باز کرده بودند، به صادق خان شقاقی، از سرداران آقا محمد خان، تسلیم نمودند. صادق خان که داعیهٔ پادشاهی داشت، جواهرات شاهی را تصاحب کرد و سر به شورش برداشت؛ اما فتحعلیخان، برادرزاده و ولیعهد آقا محمد خان، به مقابله با او برخاست، وی را شکست داد و جواهرات را بازستاند؛ وی در شوال 1212 / مارس 1798 درحالیکه مانند شاه پیشین جواهرات زیادی بر سر و دوش حمایل، و دریای نور و تاجماه را به بازوان بسته بود، بر تخت سلطنت نشست (همای مروزی، 47-50، 62؛ سپهر، 1 / 78- 79، 84-91؛ هدایت، 9 / 273-274، 303، 308- 313؛ اعتمادالسلطنه، 3 / 1432، 1437، 1441-1443)؛ وی در مراسم رسمی نیز، مانند بهحضورپذیرفتن سفرا، دریای نور را به بازو میبست (ژبر، 231).
با مرگ فتحعلی شاه، با آنکه او محمد میرزا، پسر عباس میرزا، نایبالسلطنهٔ فقیدش را ولیعهد اعلام کرده بود، اما مدعیانی برای تصدی حکومت از گوشهکنار سر برآوردند؛ ازجمله یکی از پسرانش، ظلالسلطان، که در پایتخت مراسم تاجگذاری برپا کرد و جواهرات و خزانهٔ سلطنتی را که الماس دریای نور نیز در میان آنها بود، تصاحب نمود. دراختیارداشتن الماس دریای نور و چند قلم شیء دیگر مانند تاج، جقه و شمشیر به معنی قبضهٔ سلطنت بود؛ اما محمد میرزا با کمک میرزا ابوالقاسم خان قائممقام، سلطنت را به دست گرفت و خزانه و جواهرات به وی منتقل گردید و در 1250 ق / 1798 م به نام محمد شاه، درحالیکه دریای نور و دیگر ملزومات شاهی را همراه داشت، بر تخت سلطنت نشست (سپهر، 2 / 136، 180، 204-205، 214؛ جهانگیر میرزا، 217-231).
محمد شاه در شب 6 شوال 1264 ق / 5 سپتامبر 1848 م از دنیا رفت و ناصرالدین شاه پسر و ولیعهدش، در 22 ذیقعدۀ همان سال به رسم شاهان گذشتهٔ قاجار الماس دریای نور را به بازو بست و تاجگذاری کرد (سپهر، 3 / 146، 148، 189؛ نیز نک : جهانگیر میرزا، 314؛ هدایت، 10 / 362). در دورۀ ناصرالدین شاه، استفاده از بازوبند منسوخ شد و او الماس دریای نور را گاه روی کلاه، یا روی سینه، و زمانی به بند ساعت خود نصب میکرد، که برای این منظور، قابی زرین با نقش تاج و شیر و خورشید در بالای آن، آراسته به 475 قطعه برلیان و 4 قطعه یاقوت ساخته شد (ذکاء، 137؛ جمالزاده، «کوه ... »، 6-7). وی در 1296 ق / 1879 م برای نگهداری از این الماس منصبی قرار داد و تولیت آن را به رحیم خان خازنالملک سپرد (صدیق، 212؛ اعتمادالسلطنه، 3 / 1991)؛ همچنین، موزهای در کاخ گلستان ترتیب داد و دریای نور و سایر جواهرات خزانه را در آن به نمایش گذاشت (آلمانی، III / 226-227؛ ذکاء، همانجا؛ جمالزاده، همان، 7).
ناصرالدین شاه در 1313 ق / 1896 م به قتل رسید و فرزندش مظفرالدین شاه (سل 1313-1324 ق / 1896-1906 م) جانشین پدر گردید. اگرچه در زمان حکومت او، دستگاه مالی کشور بهدلیل بیتدبیری و سفرهای پرخرج اروپایی او دچار مشکل گردید، اما جواهرات سلطنتی که الماس دریای نور نیز در زمرهٔ مهمترین آنها بود، دستنخورده به شاه بعدی منتقل شد (بیانی، 117- 118، 121).
محمدعلی شاه در 1324 ق / 1906 م بهجای پدر قدرت را در دست گرفت. دوران سلطنت او با تحولات و حوادثی که از زمان پدرش آغاز شده بود، مقارن شد و او نتوانست اوضاع مملکت را سروسامان دهد؛ درنتیجه، از سلطنت خلع، و به سفارت روسیه پناهنده شد و جواهرات سلطنتی را که دریای نور نیز در میان آنها بود، با خود به همراه برد؛ اما با تلاش ایرانیان و میانجیگری نمایندگان دولت انگلیس و روسیه جواهرات به خزانه بازگشت (تقیزاده، 145- 148؛ کسروی، 2 / 71-72؛ ذکاء، 137- 138؛ بیانی، 122-124؛ جمالزاده، همانجا).
پس از خلع محمدعلی شاه، در 27 جمادیالآخر 1327 ق / 16 ژوئیۀ 1909 م فرزند 13سالهاش، احمد میرزا، به پادشاهی رسید. در دوران احمد شاه، که آخرین شاه سلسلۀ قاجار بود، جواهرات سلطنتی ثبتوضبط دقیق داشت و هنگام خروج او از کشور، که بازگشتی نداشت، همهٔ خزانه بدون کموکاست در اختیار متولیان آن قرار گرفت (بیانی، 124-126).
با روی کار آمدن رضا شاه پهلوی (سل 1304-1320 ش / 1925-1941 م)، قوانین جدیدی در 1316 ش / 1937 م درخصوص جواهرات سلطنتی تصویب شد که براساس یکی از مفاد آن، جواهراتی که بدون استفاده تشخیص داده شود، به بانک ملی انتقال یابد و جزو سرمایهٔ بانک محسوب گردد. مدتی بعد، این جواهرات پشتوانهٔ اسکناس شدند و آنهایی که مورد استفادهٔ خاندان سلطنت قرار میگرفتند، در کاخ گلستان نگهداری شدند؛ ازجمله الماس دریای نور، که رضا شاه آن را هنگام ورود به مراسم تاجگذاری به پیشانی کلاه خود نصب کرده بود و پسرش نیز در مراسم تاجگذاری از آن استفاده نمود. سپس به دستور رضا شاه، این جواهرات هم به امانت به خزانهٔ بانک ملی سپرده شدند (همو، 127- 129؛ ذکاء، 83؛ مین، 61؛ نیز نک : تقیزاده، 148- 149).
محمدرضا پهلوی در شهریور 1320 / سپتامبر 1941 جانشین پدر شد. در زمان او، جواهرات پشتوانهٔ اسکناس همچنان در بانک ملی محفوظ بود تا آنکه در 1323 ش تصمیم گرفته شد اشیاء مرصع تاریخی و قطعات مهم به نمایش گذاشته شوند. محمدرضا شاه هنگام بازدید از نمایشگاه دستور داد جواهرات خاصهٔ سلطنتی نیز به نمایش درآیند؛ بدینترتیب، الماس دریای نور و دیگر جواهرات خاصهٔ سلطنتی نیز به نمایش گذاشته شدند، و تحت نظر هیئت نظارت اندوختهٔ اسکناس قرار گرفتند. با تأسیس بانک مرکزی و احداث ساختمان آن، نمایشگاهی کاملاً مجزا برای جواهرات در نظر گرفته شد و کلیهٔ جواهرات از مخزن بانک ملی به این مکان انتقال، و در 3 دی 1339، گنجینۀ جواهرات ملی رسماً گشایش یافت. از آن تاریخ الماس دریای نور در کنار دیگر جواهرات در این محل در معرض نمایش عمومی قرار دارد (بیانی، 130-132).
مآخذ
ابوالحسن گلستانه، مجمل التواریخ، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1320 ش؛ استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، 1341 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوی، تهران، 1367 ش؛ بیانی، مهدی، پانصد سال تاریخ جواهرات سلطنتی ایران، تهران، 1348 ش؛ تقیزاده، حسن، زندگانی طوفانی، به کوشش ایـرج افشار، تهـران، 1372 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، «راجع بـه مقالهٔ کـوه نـور ـ دریای نور»، ماهنامۀ کاوه، تهران، 1290 ش، شم 7؛ همـو، «کوه نور ـ دریای نور»، همان، شم 2؛ جهانگیر میرزا، تاریخ نو، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1327 ش؛ ذکاء، یحیى، تاریخچهٔ ساختمانهای ارگ سلطنتی تهران، تهران، 1349 ش؛ راهنمای خزانهٔ جواهرات و مشخصات بعضی از جواهرات سلطنتی ایران، بانک مرکزی ایران، تهران، 1355 ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ ( تاریخ قاجاریه)، تهران، 1353 ش؛ صدیقالممالک، ابراهیم، منتخب التواریخ مظفری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1366 ش؛ کسروی، احمد، تاریخ هیجدهسالهٔ آذربایجان، تهران، 1353 ش؛ کشمیری، عبدالکریم، بیان واقع، به کوشش نسیم، پنجاب، 1970 م؛ محمدکاظم، عالمآرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364 ش؛ موسوی اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1317 ش؛ مین، بی. وی. و ای. دی. تشینگام، جواهرات سلطنتی ایران، ترجمۀ مهرداد نبیلی، تهران، 1355 ش؛ هدایت، رضاقلی، ملحقات روﺿﺔ الصفا، تهران، 1339 ش؛ همای مروزی، محمدصادق، تاریخ رطب اللسان، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ ملی ایران، شم 107‘1؛ نیز:
Allemagne, H. René.d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Fraser, J., The History of Nader Shah, London, 1742; Jaubert, Voyage en Arménie et en Perse, Parise, 1821; Jones, H., The Dynasty of the Kajars, London, 1833; Meen, V. B. et al., «Long-Lost Darya-i Nur Largest Pink Diamond, Rediscovered», Lapidary Journal, 1967, no. 21; Otter, M., Voyage en Turquie et en Perse, Paris, 1748; The Splendour of Iran, ed. C. Parham, London, 2001, vol. III; Streeter, E. W., The Great Diamonds of the Word Their History and Romance, eds. J. Hatton and A. H. Keane, London, 1882; Tavernier, J. B., Travels in India, tr. and ed. V. Ball, London, 1889; «World's Largest Pink Diamond-The Daryaye Noor», Naturally Colored, www. naturallycolored.com / famous-diamonds / .